پله پله تا آسمان موفقیت

موفقیت دست یافتنی است نگران نباشید پویا باشید

پله پله تا آسمان موفقیت

موفقیت دست یافتنی است نگران نباشید پویا باشید

پله پله تا آسمان موفقیت

موفقیت پایه👇
در تلاش و هشیاری و جامعیت در زاویه دید و انسانیت و افق دید بالا است!!
سعادت بشر و موفقیت نهایی👇
در خروج از محدودیت ها و اتصال به بی نهایت است ⁉️

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب با موضوع «موفقیت چگونه :: رازهای شکست را بشناسیم» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ثروت بادآورده

اگرجوانى ثروت هنگفتى از پدر به ارث برده باشد و دیوانه‌وار اسراف و تبذیر کند ، همه متأسف و متعجب می‌‏شوند، به حال جوان رقّت می‌‏برند ، عاقبت شومش را حدس می‌‏زنند که چه بدبختیها و پشیمانیها در انتظار اوست. همه ما کم و بیش با چنین کسانى برخورد کرده‌‏ایم و بسیار تأسف خورده‌‏ایم ولى خود ما نسبت به سرمایه بزرگتر و با ارزش‏‌تر یعنى وقت و عمرمان معامله‏اى را می‌‏کنیم که آن جوان نسبت به مال و ثروت خود می‌‏کند و هیچگونه متأثر نمى‏شویم. این خود نشانه این است که ما ارزش پول را خوب درک می‌‏کنیم ولى ارزش وقت و زمان را درک نمی‌‏کنیم.

کی گفته وقت طلاست

نه بلکه وقت از هر ثروتی بالاتر است.

خوشگذرانی و سرگرمی غیرهدفمند و قاتل عمر شریف شماست!

 

 

  • سید حسن رفعتی زاده
  • ۰
  • ۰

رهایی چیست؟

مردی نزد حلاج آمد و پرسید:
رهایی چیست؟
او در مسجدی نشسته بود که دور تا دور آن ستونهای زیبایی بود، حلاج بیدرنگ به سمت یکی از ستونها دوید و آن را با هر دو دست گرفت و فریاد زد:
به من کمک کن، این ستون به من چسبیده است و به من اجازه آزاد شدن نمیدهد.
مرد گفت:
تو دیوانه هستی،
این تویی که به ستون چسبیدهای...، ستون تو را نگرفته است.
منصور گفت:
"
من پاسخت را دادم، حالا از اینجا برو،
هیچکس تو را مقید نکرده است.
قید و بند تو
کاذب است.
تو در بند خویشی ..

زنجیر توهمات و افکار زمین‌گیر کننده را قیچی کنید

مردی نزد حلاج آمد و پرسید:
رهایی چیست؟
او در مسجدی نشسته بود که دور تا دور آن ستون‌های زیبایی بود، حلاج بی‌درنگ به سمت یکی از ستونها دوید و آن را با هر دو دست گرفت و فریاد زد:
به من کمک کن، این ستون به من چسبیده است و به من اجازه آزاد شدن نمی‌دهد.
مرد گفت:
تو دیوانه هستی،
این تویی که به ستون چسبیده‌ای...، ستون تو را نگرفته است.
منصور گفت:
"من پاسخت را دادم، حالا از اینجا برو،
هیچکس تو را مقید نکرده است.
قید و بند تو
کاذب است.
تو در بند خویشی ...

تبلیغ هنرمندانه
مردی نزد حلاج آمد و پرسید:
رهایی چیست؟
او در مسجدی نشسته بود که دور تا دور آن ستون‌های زیبایی بود، حلاج بی‌درنگ به سمت یکی از ستونها دوید و آن را با هر دو دست گرفت و فریاد زد:
به من کمک کن، این ستون به من چسبیده است و به من اجازه آزاد شدن نمی‌دهد.
مرد گفت:
تو دیوانه هستی،
این تویی که به ستون چسبیده‌ای...، ستون تو را نگرفته است.
منصور گفت:
"من پاسخت را دادم، حالا از اینجا برو،
هیچکس تو را مقید نکرده است.
قید و بند تو
کاذب است.
تو در بند خویشی ...

تبلیغ هنرمندانه
  • سید حسن رفعتی زاده